مبنای موسیقی ابن سینا – قسمت دوم از کتاب شفا

اغلب مستشرقین، به استناد اینکه فلاسفه مشرق، علمای یونان را شناخته و کتاب‌های آن‌ها را به عربی ترجمه کرده و خوانده‌اند، گفتار آن‌ها را در موسیقی بر پایه موسیقی یونان، استوار دانسته‌اند و حتی نظریات علمی آنان را بر موارد عملی موسیقی شرقی، منطبق نگرفته‌اند، چنان‌که گویی بحث فارابی و ابوعلی سینا در موسیقی، یک بحث ریاضی بیش نبوده و بر عمل موسیقی آن زمان تطبیق نمی‌کرده‌است. این گونه قضاوت، به نظر، بسیار نارواست، چه گام منسوب به فیثاغورث که بر پایهٔ عدد سه استوار است و پایه گام ملودی موسیقی غربی است، از هزارها سال پیش در چین به شکل خاصی مورد استعمال بوده‌است و مسلماً از قدیم در ایران وجود داشته‌است.

فارابی، در شرح تنبور خراسان و درجه‌بندی آن، وجود چنین گامی را تأیید می‌کند، در حالی که در شرح تنبور بغداد که گام آن معرف موسیقی عربی پیش از اسلام است، چنین درجه‌بندی وجود ندارد. چنانچه این گام از یونان به ایران آمده باشد، باید نخست از بغداد عبور کرده باشد. هم چنین گام منسوب به اریستکسن را که پایه گام هارمونی مغرب است، در موسیقی هند و ایران می‌توان یافت و دلیلی نیست که بگوییم موسیقی از یونان به ممالک شرق رفته‌است. بنا بر این مباحث علمی موسیقی فارابی و بو علی سینا، بر موسیقی علمی زمان خودشان تطبیق می‌نموده و این دانشمندان، اسرار آن را مکشوف و قوانین آن را پی ریزی کرده‌اند.

روش بو علی، در بحث و تحقیق دربارهٔ موسیقی، نشان می‌دهد که عقاید متقدمین یونانی خود؛ یعنی پیروان مکاتب فیثاغورث، افلاطون و بطلمیوس را پیروی ننموده و به خصوص در مورد جستجوی رابطه‌ای بین اوضاع و احوال آسمان و خواص روح و ابعاد موسیقی، عقاید آنان را صحیح ندانسته و فلسفه آن‌ها را مندرس شمرده است و معتقد است که آنان، صفات اصلی و کیفیات اتفاقی اشیاء را به جای هم گرفته‌اند و در شناختن حقایق اشیاء راه صحیح نپیموده‌اند؛ آن جا که در مقدمه، می‌گوید:

هم چنین از جستجوی رابطه‌ای بین احوال آسمان و خواص روح و ابعاد موسیقی، خودداری می‌کنیم تا از روش کسانی که از حقیقت هر علم آگاهی ندارند، پیروی نکرده باشیم، چه اینان وارث فلسفه‌ای مندرس می‌باشند؛ صفات اصلی و کیفیات اتفاقی اشیاء را به جای هم می‌گیرند و خلاصه کنندگان نیز از آن‌ها تقلید کرده‌اند، ولی اشخاصی که فلسفه حقیقی را فهمیده و مشخصات صحیح اشیاء را درک کرده‌اند، اشتباهاتی را که در اثر تقلید رخ می‌دهد، تصحیح نموده و غلط‌هایی را که زیبایی‌های افکار کهنه را می‌پوشاند، پاک کرده‌اند؛ اینان سزاوار تحسینند. بو علی، در مباحث موسیقی، از فارابی پیروی کرده و عقاید او را تشریح نموده است و آن‌ها را مختصر و مفید و بدون تکرار تشریح نموده است و هر مطبی را به دلایل و براهین منطقی مستند نموده و در این راه، نه تنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه می‌کند که دامنه بحث را به فلسفه و علم النفس نیز می‌کشاند.

مؤلف، در تعریف موسیقی، رابطه علم موسیقی را با علوم دیگر چنین توضیح می‌دهد: «موسیقی، یکی از علوم ریاضی است که منظور از آن، مطالعه صداها و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و هم چنین کشش آن‌ها و قواعد ساختن قطعات موسیقی است، بنا بر این علم موسیقی، شامل دو قسمت است: علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمان‌هایی که صداهای یک نغمه را از یک دیگر جدا می‌سازد. پایه‌های این دو قسمت بر اصولی استوار است که از علومی خارج از موسیقی اخذ می‌شوند؛ بعضی از این اصول، از ریاضی و بعضی دیگر، از فیزیک و علوم طبیعی و برخی، از هندسه گرفته می‌شوند.» وی در تعریف صدا، فلسفه وجود صدا و ماهیت آن را بیان می‌کند و می‌گوید:

«صدا، یکی از پدیده‌های خارجی است که حواس ما درک می‌کند و احساس آن ممکن است خوش آیند باشد…»

صدا، از نظر احساس به خودی خود نمی‌تواند خوش آیند یا بدآیند باشد، فقط هنگامی که بیش از اندازه شدت یابد، گوش ما از آن رنج می‌برد. یک آلت موسیقی که بیش از حد لازم قوی زده شود، صدای نامطبوع ایجاد می‌کند که به گوش، زننده است، ولی از طرف دیگر صدا می‌تواند، نه از نظر احساس، بلکه از نظر رابطه‌ای که با قوه شنوایی دارد و به وسیله آن تصویری از صدا در ذهن ایجاد می‌شود و هم چنین عملی که در یک قطعه موسیقی دارا است، خوش آیند یا بدآیند باشد. در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن می‌سازد و می‌گوید:

علل زیری صدا، عبارتند از: اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن، کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش و… درجهٔ زیری و بمی، با زیاد و کم شدن علل آن بستگی دارد؛ مثلاً تاری، با کشش ثابت، تغییر طول صداهایی با زیر و بمی متفاوت ایجاد می‌کند؛ هر چه طویل تر باشد، صدا بم تر است. تعیین درجهٔ زیر و بمی، به اندازه‌گیری مقادیر خواصی که به آن اشاره شده، میسر است.

هم چنین مقایسه دو صدا، با مقایسه مقادیر خواص مشابه آن، انجام می‌شود؛ مثل مقایسه طول‌های آنها. بنا بر این مسلم می‌شود که اولاً هر دو صدا به نسبت معینی از زیری و بمی می‌باشند و ثانیاً می‌توان نسبت بین آن دو را مشخص نمود. ابعاد ملایم و غیر ملایم را با نسبت‌های مشخص، معرفی می‌کند. ابعاد ملایم، آنهایی است که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند. آنهایی که بالفعل مشابهند، با نسبت‌هایی از اکتاو معرفی می‌شوند و آنهایی که بالقوه مشابهند، به صورت نسبت‌هایی به شکل+ ۱/ ی به اصطلاح نسبت‌های سوپر پارتیل می‌باشند.

در جمع و تفریق ابعاد، به پیروی از روش فارابی، ضرب و تقسیم نسبت‌های معرف آن‌ها را به کار می‌برد و این عمل در حقیقت فکر ایجاد لگاریتم است. در تقسیم اجناس، گوش زد می‌سازد که مقادیر ۲۴۳/ ۲۵۶ از نیم پرده کوچک‌تر است و با اینکه این بعد به خودی خود جزء ابعاد غیر ملایم است، ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم ۸/ ۹ خوش آهنگ و مطبوع است، چنان‌که می‌دانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژر موسیقی غربی است و امروزه جزء دستگاه‌های اصیل ایران شمرده می‌شود. هم چنین بین اجناس، جنسی را ملایم تر از همه می‌داند که ابعاد آن به ترتیب ۹/ ۱۰ و ۸/ ۹ و ۸/ ۱۶ باشد و چنان‌که مشهود است گام هارمونیک، از خواص فوق ساخته می‌شود. وجود هارمون را به معنای امروزی کلمه قائل است و می‌گوید: صداها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند، چنان‌که می‌دانیم برای ساختن آهنگ، صداهایی به کار می‌روند که پی در پی دنبال هم واقع می‌شوند. وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند، در حکم یک صدامی گردند، ولی چنانچه اختلاط آن‌ها با اصول صحیح باشد، باعث تقویت فکری می‌گردد… در شرح عود و پرده بندی آن، دقت کامل به کار برده است و به خصوص روشی را به دست می‌دهد که فقط با تشخیص اکتاوهای زیر و بم، می‌توان تمام پرده‌های عود را بست. بخشی از وسعت فکر و دقت علم شیخ الرئیس، در مطالعات مباحث آواشناسی و موسیقی، با این بیان مشخص گردید.

موسیقیِ ابن سینا_کتاب شفا

سومین بخش ریاضیات، علم موسیقی است که بو علی، خود، آن را «جوامع علم الموسیقی» نامیده است. این بخش، حاکی از تسلط قابل توجه مؤلف بر علم موسیقی است و البته این تسلط در دیگر علما و دانشمندان زمان ابن سینا نیز کم و بیش مشهود است.

موسیقی در عصر مؤلف، در هزار سال پیش، بسیار مورد توجه بوده‌است و بسیاری آن را پیشه خود می‌ساختند و در جامعه ارجمند بودند. فضلا و امرا و پادشاهان آن را دوست می‌داشتند و اغلب، خود، نیز می‌آموختند. موسیقی، فن و علمی صاحب شان بوده‌است و به این سبب دانشمندان مشرق زمین چون کندی، فارابی، خوارزمی، اخوان الصفا و دیگران به آن توجه داشتند و آن را توسعه داده و مورد مباحثه و تدریس و عمل قرار می‌دادند و راجع به آن کتاب می‌نوشتند.

ابن سینا از بزرگان علمای موسیقی و مشاهیر موسیقی دانان زمان خود بوده و مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت، تشریح نموده‌است. این، تعجبی ندارد، چه این فیلسوف شهیر، دامنه فکری خود را به ناحیه خاصی از دانش محدود نکرده، بلکه نواحی مختلف معرفت و ضمن آن‌ها موسیقی را نیز پیموده است و آن را از اقسام چهارگانه حکمت ریاضی شمرده و در کنار علم حساب، هندسه و علم هیئت قرار داده است. بو علی، سه کتاب در موسیقی دارد که دو تای آن‌ها به عربی و سومی را به فارسی نگاشته است. مهم تر از همه در کتاب شفا است و آنچه در کتاب نجات است،

در واقع خلاصه‌ای از شفا می‌باشد و فارسی آن در دانش نامه علایی است که خلاصه‌ای از کتاب نجات است و معروف است که قسمت موسیقی دانش نامه را جوزجانی، شاگرد بو علی، بعد از وفاتش به رشته تحریر درآورده است. ابن سینا، در موسیقی شفا، به دو کتاب دیگر اشاره می‌کند که در آن بعضی از مباحث موسیقی را شرح داده است؛ این دو، یکی کتاب البرهان است و دیگری کتاب اللواحق. ابن ابی اصیبعه، خبر داده که بو علی، کتاب دیگری به نام «المدخل الی صناعة الموسیقی» نگاشته است که موضوع آن با قسمت موسیقی کتاب النجات متفاوت است. متأسفانه سه کتاب مزبور، تاکنون به دست نیامده است. مهم‌ترین کتاب موسیقی ابن سینا، قسمت موسیقی شفا است که از نفیس‌ترین مراجع موسیقی ایران شمرده می‌شود.